دوستت دارم ولی تقدیر چیز دیگری است خواب می بینم تو را،تعبیر چیز دیگری است . در خیابان بار ها می بینمت، از راه دور پیشتر می آیم و تصویر چیز دیگری است . کوه بودم، دوریت کاه از وجودم ساخته در قفس افتادن یک شیر چیز دیگری است . عاشقی طعم خوشی دارد ولی دور از فراق با جدایی بی گمان تاثیر چیز دیگری است . حرف بسیار است اما فرق دارد شعر من شرح حال یک جوان پیر چیز دیگری است فرزاد نظافتی
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد نخواست او به منِ خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد چه می کنی اگر او را که خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد. رها کنی برود، از دلت جدا باشد به آنکه دوست ترش داشته، به آن برسد رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر به دورترین نقطه جهان برسد گلایه ای نکنی، بغض خویش را بخوری که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد خدا کند که، نه.! نفرین نمی کنم.
درباره این سایت